گفتگوی تمدن ها در احضار ارواح!!

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

فرهاد میثمی

 نمیدونم عنوان این پست برای شما تداعی کننده ی چیزی هست یا نه!؟ولی فکر میکنم اکثر کنکوری های دهه ی 70-80 اسم اندیشه سازان رو حتما" شنیدن... من اولین بار این اسم رو تو بهبوهه ی کنکور خواهرم شنیدم و انقدر میدونستم که  وقتی میگفتن: ایشالا نمایشگاه بین المللی کتاب امسال دیگه کتاب های هنوز ارائه نشده ی موسسه رو میاره!از شب افتتاح نمایشگاه دم در غرفه شون زنبیل میذاشتن!که اتفاقا" یکی از اون زنبیلام مال خواهرم بود!! ...اون موقع من راهنمایی بودم و شاید هنوز معنی واقعی اون فشار و استرس کنکور و پریشونی هایی که یه کنکوری باید تحمل کنه نمیدونستم و اینکه چقدر وارد کردن ایهنمه مطلب به ذهن سخته...ولی میدیدم که خواهرم از بین این همه کتاب مختلفی که همش دستشه و از سر اجبار باید حفظِ حفظ بشه...یه کتابی هست که وقتی میخونه لبخند میزنه یا حتی گاهی بلند بلند میخنده!وقتی روی کتاب رو خوندم نوشته بود زیست شناسی جانوری...با پاسخ های واقعا" تشریحی!... تالیف دکتر فرهاد میثمی...شروع کردم به خوندن مقدمه و موخره ی کتاب هاشون که با اون زبان شیوا و با محتوای 180 درجه متفاوت از متن درس نوشته بود...کتاب های زیست شناسیی که معلوم بود از روی عشق نوشته شده بود...و بعد بقیه ی کتابها که فقط مقدمه ی ناشرش مال ایشون بود هم خوندم....از اون به بعد من هم مثل خواهرم در انتظار بودم تا کتاب های دیگه ای از این موسسه چاپ شه تا من حتی زودتر از اون بشینم و مقدمه هاشو بخونم!...اینجوری شد که دکتر میثمی برام دیگه یه مولف کتاب یا ناشر یا حتی مدیر مسئول نبود(راستش دقیق نمیدونم مدیر مسئول همون ناشره یا نه!!؟)... برام اسطوره ای بود از نویسنده ای که مخاطبش کنکوری ها نبودن...و هدفش کنکور نبود اهدافی داشت فراتر از این آزمون ها و امتحانات...و شاید این تنها کتاب کنکوری بود که واقعا" هدفش "ساختن اندیشه ها" بود و به نظرم به این قصدش  هم رسید ... 

اندیشه سازان تا یه جایی از دوره ی کنکور ما هم بود ...گرچه با عوض شدن کتاب های زیست شناسی دیگه کتاب های تالیف دکتر میثمی نداشتیم! ولی کتاب هایی بود که مقدمه ی دکتر میثمی رو همراه داشتن اگرچه کوتاهتر بود و کم کم با گذشت زمان به مقدمه شبیه تر شده بودند!...من تازه شروع میکردم به خوندن خودِ کتاب... واقعا" میشه از درس خوندن لذت هم برد؟!!صفحه ی اول...دوم...سوم...انگار داشتم از سر در گمی و بی نظمیی که تو آموزش مطالب درسی بود نجات پیدا میکردم !!وبعد آزمونهاش... واندیشه سازانی ها هر روز واسم عزیز تر میشدند... 

تا اینکه یه روزی خبر رسید که اندیشه سازان رفت...و پشت ما لرزید ولی دلمون قرص بود که اندیشه سازان اگه رفت حداقل قبلش بهمون یاد داد که بودن چیه!یاد داد که اگر میخواهی باشی به سوی حقیقت باش مثل آفتابگردانی که نشانش بود!نشان مخصوص ناشری بزرگ!!

نمیدونم چی شد که چند شب پیش یهو یاد دکتر میثمی افتادم!یه سرچ گوگل کردم به امید یه نشونه ای یا سایتی...وبلاگی یا...هیچ چی پیدا نکردم!ولی یکی از مقدمه هایی که تو یکی از کتابهای دکتر میثمی بود پیدا شد که دوباره دلم رو تنگ کرد...دلم سوخت برای خودم و برای اندیشه سازانی که رفت با اینکه در تمام سالهای بودنش رو اوج بود...و برای کنکوری هایی که شاید دیگه اندیشه سازان رو نبینن و قشنگترین سالهای زندگیشون رو در جمود فکری بگذرونن در حالی که دارن برای رفتن به یه دنیای جدید تقلا میکنن(گرچه بعد انتشار بعضی از کتابهای موسسه به مبتکران واگذارشد)... 

من هیچوقت دکتر میثمی رو ندیدم ودیگه هم فکر نکنم ببینم... گرچه میدونم حق مطلب رو ادا نکردم...ولی اینو نوشتم شاید یه بار روزی اسمشون رو سرچ کنن!از بین هزاران مطلبی که به این اسم میاد...این مطلب رو انتخاب کنن وبعد  شاید حوصله کنن بخوننش!واز اینکه متوجه شدن من و میلیون ها کنکوری دیگه ای که کتابِشون رو خوندیم چقدر به ایشون و موسسه شون مدیونیم...و هنوز فراموششون نکردیم....خوشحال شن!و بعد حتما" یه لبخند میزنن!!آره! کاش میشد...لبخند بزنه و یا حتی فقط ته دلش کمی خوشحال بشه...از این که ما ممکنه یه روزی کنکور رو فراموش کنیم با همه ی اون سختی هاش...ولی کسی که به ما یاد داد... یاد گرفتن و تفکر رو...هرگز فراموش نمیکنیم...و در قلبمون جاودانه... 

پس عزمت را جزم کن و یک روز که این کتاب را تمام کردی به ما نامه ای بنویس و توی نامه ات هم حتما" بنویس:«خسته نباشم!!»من همینجا توی صندوق منتظر نامه ات مینشینم!(مقدمه ی کتاب زبان3)  

اگه وقت کردین به ادامه ی مطلب هم توجه کنین چون یه مطلب اونجاس که به مراتب از نوشته های من بهتره! 

   

 (1389.5.5)ps:

دوستان عزیزم...متاسفانه من هیچ آدرس تلفن یا ایمیلی از دکتر میثمی ندارم که بهتون بگم...اگه کسی جدیدا" اطلاعی از ایشون داره و با اجازه ی خودشون به من ایمیل یا آدرسی بگه حتما" به کسایی که وبلاگ یا ایمیلشون ایجاست خبر میدم...

باز هم ممنون...

ادامه مطلب ...

همی یادم آید ز عهد صغر!

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.