فرهاد میثمی

 نمیدونم عنوان این پست برای شما تداعی کننده ی چیزی هست یا نه!؟ولی فکر میکنم اکثر کنکوری های دهه ی 70-80 اسم اندیشه سازان رو حتما" شنیدن... من اولین بار این اسم رو تو بهبوهه ی کنکور خواهرم شنیدم و انقدر میدونستم که  وقتی میگفتن: ایشالا نمایشگاه بین المللی کتاب امسال دیگه کتاب های هنوز ارائه نشده ی موسسه رو میاره!از شب افتتاح نمایشگاه دم در غرفه شون زنبیل میذاشتن!که اتفاقا" یکی از اون زنبیلام مال خواهرم بود!! ...اون موقع من راهنمایی بودم و شاید هنوز معنی واقعی اون فشار و استرس کنکور و پریشونی هایی که یه کنکوری باید تحمل کنه نمیدونستم و اینکه چقدر وارد کردن ایهنمه مطلب به ذهن سخته...ولی میدیدم که خواهرم از بین این همه کتاب مختلفی که همش دستشه و از سر اجبار باید حفظِ حفظ بشه...یه کتابی هست که وقتی میخونه لبخند میزنه یا حتی گاهی بلند بلند میخنده!وقتی روی کتاب رو خوندم نوشته بود زیست شناسی جانوری...با پاسخ های واقعا" تشریحی!... تالیف دکتر فرهاد میثمی...شروع کردم به خوندن مقدمه و موخره ی کتاب هاشون که با اون زبان شیوا و با محتوای 180 درجه متفاوت از متن درس نوشته بود...کتاب های زیست شناسیی که معلوم بود از روی عشق نوشته شده بود...و بعد بقیه ی کتابها که فقط مقدمه ی ناشرش مال ایشون بود هم خوندم....از اون به بعد من هم مثل خواهرم در انتظار بودم تا کتاب های دیگه ای از این موسسه چاپ شه تا من حتی زودتر از اون بشینم و مقدمه هاشو بخونم!...اینجوری شد که دکتر میثمی برام دیگه یه مولف کتاب یا ناشر یا حتی مدیر مسئول نبود(راستش دقیق نمیدونم مدیر مسئول همون ناشره یا نه!!؟)... برام اسطوره ای بود از نویسنده ای که مخاطبش کنکوری ها نبودن...و هدفش کنکور نبود اهدافی داشت فراتر از این آزمون ها و امتحانات...و شاید این تنها کتاب کنکوری بود که واقعا" هدفش "ساختن اندیشه ها" بود و به نظرم به این قصدش  هم رسید ... 

اندیشه سازان تا یه جایی از دوره ی کنکور ما هم بود ...گرچه با عوض شدن کتاب های زیست شناسی دیگه کتاب های تالیف دکتر میثمی نداشتیم! ولی کتاب هایی بود که مقدمه ی دکتر میثمی رو همراه داشتن اگرچه کوتاهتر بود و کم کم با گذشت زمان به مقدمه شبیه تر شده بودند!...من تازه شروع میکردم به خوندن خودِ کتاب... واقعا" میشه از درس خوندن لذت هم برد؟!!صفحه ی اول...دوم...سوم...انگار داشتم از سر در گمی و بی نظمیی که تو آموزش مطالب درسی بود نجات پیدا میکردم !!وبعد آزمونهاش... واندیشه سازانی ها هر روز واسم عزیز تر میشدند... 

تا اینکه یه روزی خبر رسید که اندیشه سازان رفت...و پشت ما لرزید ولی دلمون قرص بود که اندیشه سازان اگه رفت حداقل قبلش بهمون یاد داد که بودن چیه!یاد داد که اگر میخواهی باشی به سوی حقیقت باش مثل آفتابگردانی که نشانش بود!نشان مخصوص ناشری بزرگ!!

نمیدونم چی شد که چند شب پیش یهو یاد دکتر میثمی افتادم!یه سرچ گوگل کردم به امید یه نشونه ای یا سایتی...وبلاگی یا...هیچ چی پیدا نکردم!ولی یکی از مقدمه هایی که تو یکی از کتابهای دکتر میثمی بود پیدا شد که دوباره دلم رو تنگ کرد...دلم سوخت برای خودم و برای اندیشه سازانی که رفت با اینکه در تمام سالهای بودنش رو اوج بود...و برای کنکوری هایی که شاید دیگه اندیشه سازان رو نبینن و قشنگترین سالهای زندگیشون رو در جمود فکری بگذرونن در حالی که دارن برای رفتن به یه دنیای جدید تقلا میکنن(گرچه بعد انتشار بعضی از کتابهای موسسه به مبتکران واگذارشد)... 

من هیچوقت دکتر میثمی رو ندیدم ودیگه هم فکر نکنم ببینم... گرچه میدونم حق مطلب رو ادا نکردم...ولی اینو نوشتم شاید یه بار روزی اسمشون رو سرچ کنن!از بین هزاران مطلبی که به این اسم میاد...این مطلب رو انتخاب کنن وبعد  شاید حوصله کنن بخوننش!واز اینکه متوجه شدن من و میلیون ها کنکوری دیگه ای که کتابِشون رو خوندیم چقدر به ایشون و موسسه شون مدیونیم...و هنوز فراموششون نکردیم....خوشحال شن!و بعد حتما" یه لبخند میزنن!!آره! کاش میشد...لبخند بزنه و یا حتی فقط ته دلش کمی خوشحال بشه...از این که ما ممکنه یه روزی کنکور رو فراموش کنیم با همه ی اون سختی هاش...ولی کسی که به ما یاد داد... یاد گرفتن و تفکر رو...هرگز فراموش نمیکنیم...و در قلبمون جاودانه... 

پس عزمت را جزم کن و یک روز که این کتاب را تمام کردی به ما نامه ای بنویس و توی نامه ات هم حتما" بنویس:«خسته نباشم!!»من همینجا توی صندوق منتظر نامه ات مینشینم!(مقدمه ی کتاب زبان3)  

اگه وقت کردین به ادامه ی مطلب هم توجه کنین چون یه مطلب اونجاس که به مراتب از نوشته های من بهتره! 

   

 (1389.5.5)ps:

دوستان عزیزم...متاسفانه من هیچ آدرس تلفن یا ایمیلی از دکتر میثمی ندارم که بهتون بگم...اگه کسی جدیدا" اطلاعی از ایشون داره و با اجازه ی خودشون به من ایمیل یا آدرسی بگه حتما" به کسایی که وبلاگ یا ایمیلشون ایجاست خبر میدم...

باز هم ممنون...

 

به نام منشا تفکر و دانش

دوست گرامی،

سلام

   کنکور باز هم آمد و رفت؛و باز هم چون همیشه ی اغلب رقابت ها،عده معدودی به آنچه می خواستند رسیدند و عده ی کثیری ازآن چه می خواستند باز ماندند؛و ما نمی دانیم تو که خواننده ی این سطور هستی  از کدام گروهی.اما یک چیز را می دانیم و از آن بیم داریم.از آن بیم داریم که در میان این هیاهوها،شخصیت انسانی تو تبدیل به یک عدد شده باشد،حالا یک رقمی یا دو رقمی یا سه یا چهار یا...رقمی اش فرقی نمی کند.این روزها،روزهایی است که همگان خودشان را بصورت یک عدد می بینند که در پای کارنامه شان درج شده؛و این،مستقل از آنکه آن عدد چند باشد،کوچک باشد یا بزرگ،یک رقمی یا چند رقمی،چیزی نیست جز به حقارت کشیدن ظرفیت های وجودی انسان.زندانی ها از وقتی وارد زندان می شوند،دیگر نام و فامیل و هویت بیرونی ندارند؛تبدیل می شوند به یک شماره،که در همان بدو ورود به زندان،پلاک آن را می اندازند گردنشان و یک عکس روبرو و یک عکس نیم رخ از آن ها می گیرند.و از آن پس آن زندانی خود را با آن شماره معرفی می کند؛از آن پس یک عدد است نه یک آدم.و چقدر سخت است که ما هر سال شاهد یک زندان 1.5میلیون نفری باشیم،که همه ی آدم هایش به یک شماره تبدیل می شوند،و از این نظر فرقی بین آنها نیست؛حتی شماره های 1،2و3اش عکس تمام رخ شان را می بینندکه اینجا و آنجا چاپ می شود.اگر عکس نیم رخشان هم چاپ می شد در کنار همان تمام رخ، شاید اندکی به خود می آمدند و از قید غرور خطرناکی  که می تواند تا سال ها زندانی شان کند خلاصی می یافتند.و آن یکی ها که رقمشان بیشتر از آنیست که می خواستند،به کنجی می خزند و خود را در زندان غم اسیر می کنند.زندانی،زندانی است؛چه زندانی غرور باشد چه زندانی غم.و اینکه انسان با تمام ظرایف روحی اش،با تمام حساسیت هایش،با تمام انسانیت هایش،با تمام دغدغه هایش،با تمام خوبی هایش(بیشتر)و بدی هایش(کمتر)را تبدیل کنیم به یک عدد واین بشود معیار ارزشگذاری،چیزی نیست جز به حقارت کشیدن وجود بشر،ومایه ی تاسف است.حقا که بد امانت داری هستیم.

   اما این با توست که در میان این قیل وقال از کدام گروه باشی.می توانی به این حقارت تن در دهی و همراه با جریان سیلابیکه شخصیت انسانی ات را به قهقرا می برد،همراه شوی.می توانی در غرور رتبه ی خوبت گم شوی یا در غم رتبه ای که مناسب خودت نمی دانی اسیر.اما........می توانی جور دیگری هم باشی.می توانی زنجیر ها را پاره کنی،خودت را از زندان تنگ آن چند رقم لعنتی رها کنی،به سوی حقیقت فرار کنی،ریه هایت را پر اکسیژن انسانیت کنی،بر فراز قله ی توانایی های بشر بایستی،دستانت را از هم باز کنی وبلند فریاد کنی:

« من یک انسانم،با تمام ابعاد متنوعی که یک انسان دارد،و با تمام خصوصیاتی که بسیاری از آن ها منحصر بفردند.زنجیرها را پاره کرده ام،و مسیر عروج را می بینم که چقدر راه های مختلف دارد.من در هر حال،در مسیر تعالی پیش خواهم رفت . »

***

     و من دختر مهربانی را می شناختم،که هر چندوقت یکبار به یکی از مراکز نگهداری کودکان بی سرپرست سر می زد،و چه محبت ها که به بچه های آنجا داشت،و چقدر به آن ها می رسید،و بچه های آنجا چقدر او را دوست داشتند.

 

و روزی که دیدم به خاطر رتبه ی چهار رقمی کنکورش دارد گریه می کند،

نشستم های های به حال«انسانیت» گریستم.

و بر خودم لعنت فرستادم که متر هامان را چه شده است.

آیا داریم ارزش انسانی یک فرد را با این اندازه می گیریم

 که توانسته در18دقیقه 25 سوال عربی پاسخ دهد!

نظرات 121 + ارسال نظر
راست دست یکشنبه 22 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 11:57 ب.ظ

احتمالا اوووووووووووووول!!!!!!!!!! :دی
هام هام!

ثبت با سند برابر است!:دی
هام هام!

زبل خان دوشنبه 23 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 12:01 ق.ظ http://puli.vov.ir/

من میخواستم اول بشم...

سال چندید..؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

اکشال نداره!دوم هم برادر اوله!
من فیزیو پات 2 ام...که میشه ترم 7 ویا به عبارتی دیگر سال 4!شما سال چندمی؟!
حالا چرا انقدر علامت سوال؟!!!

زبل خان دوشنبه 23 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 12:00 ب.ظ http://puli.vov.ir/

من ترم 5 هستم....علوم پایه..یه سال عقب تر از جنابعالی..بیایید وبم به زبان پزشکی آپ کردم..

اِ!آخی!علوم پایه داری؟!!
اومدم و بسی خرسند گشتم!
مممنون...موفق باشی

...... دوشنبه 23 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 12:24 ب.ظ http://www.maan88.blogfa.com

فقط اسمشو شنیدم من از همون گروهم که باید حفظ کنیم هنر کتابای جدید فوقش دوره کردنه و مروره که کم کم بره به حافظه .

کم هستن آدمهایی که وجدانشون رو مقدم به منافعشون بدونن...دقیقن هم به خاطر وجود همین کتابهاست که خلاء کسانی مثل دکتر میثمی حس میشه!

ربولی حسن کور دوشنبه 23 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 04:29 ب.ظ http://www.rezasr2.blogsky.com

سلام
معلومه خیلی دقت کردی فقط چندتا غلط کوچولو داری:
۱.سطر سوم:بهبوهه
۲.سطر۳۲:اندیشه سازانانی
۳.سطر۴۹:کتابهشون
ادامه مطلب:
۱.سطر۲۸:تبدیلکنیم
۲.سطر۲۹:امنتداری
۳.سطر۳۲:هراه شوی
شرمنده البته

سلام
شرمنده چرا!خیلی لطف کردین و ممنون که وقت گذاشتین!اتفاقا" همش اشتباه لپی بود و درست کردم!فقط همین بهبوهه رو سوادم نمیکشه!
حالا مطمئنین غلطه!!؟

چپ دست دوشنبه 23 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 05:12 ب.ظ

salam fingili jan
daghighan heshaye mano neveshti
albate ehtemalan to bishtar ba in moghadameha hal kardi chon oon moghe andishe sazani bood
yadame in moakhararo akhare ye ketab shimie mobtakeran khoondam
bad yadame inghad khosham oomad ke too servisam bolan bolan bara doostam khoondam!
bad didam yekishoon enghad khoshesh oomad ke zad be divare kelas!
kolan man parsal ke konkoori boodam hameye moghadame ha va moakherehaye ketabamo mikhoondam! vali shayad hame ketabamo nakhondam!!!
hami ham

سلام چپ دست عزیز...
یعنی خیلی مشهوره!؟!من فکر کردم دیگه تو مبتکران مقدمه و موخره هاشونو نمینویسه وگرنه یه مقدمه ی قدیمی تر انتخاب میکردم که زیاد کسی ندیده باشه!!
ولی بازم خوشحالم که دوسش داشتی...روی منم خیلی تاثیر گذاشت...
آره!منم موقع کنکور حاضر بودم بشینم کیهان بخونم ولی کتاب درسیمو باز نکنم!...حالا این نوشته ها که جای خود داره!!

زبل خان دوشنبه 23 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 05:30 ب.ظ http://puli.vov.ir/

من ادامه مطالبتو نخونده بودم...

دلم گرفت..الان یه لحظه یادم اومد..فرهاد میثمی معلم زیست علامه حلی بوده ومعلم برادرم..رفت خارج...
چقدر این کنکور مسخرست وچقدر بچه ها به خاطر مشکلاتی مثل استرس ..بدبودن حالشون و....امتحانو خراب میکنن واون 4 ساعتو از دس میدن و یک سال دیگه...

همش ارم سعی میکنم یادم بره چون من از همه دوستایی که فکرشونو نمیکردم قبول بشن رتبم بدتر شد..

بله...حقیقت تلخی بود...
منم شنیده بودم رفتن زیست شناسی رو ادامه بدن...ولی یه جایی نوشته ای ازشون دیدم که اگه درست باشه نرفتن خارج و ایران موندن...
امیدوارم کنکور زودتر حذف شه...گرچه با حذف شدنش هم بعید میبینم بازم عدالت رعایت بشه!

ربولی حسن کور دوشنبه 23 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 06:36 ب.ظ

وای وای وای
حق با شماست
الان چک کردم دیدم بحبوحه همین طوری درسته من تا حالا اشتباه فکر میکردم شرمنده!!

خواهش میکنم...دشمنتون شرمنده...
آره!بهبوهه هم از اون لغتهای سخته!مثل غورباقه(یا قورباغه یا قورباقه یا غورباغه!) که من آخرش نگرفتم دقیقا" چه شکلیه!!

چیزنویس سه‌شنبه 24 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 02:40 ق.ظ http://WWW.CHIZNEVIS.BLOGFA.COM

سلام!!به زبلستان رفتم!!ادبیات کشتم!!!
من رفتم دکتر بشم...!!
+به ما بسرید در صورت تمایل به لینک متوصل می شویم!!

علیکم سلام!!چه خوب!!زبل جان لطف دارن...
موفق باشید!!
منم خوشحال میشم دوست عزیز...

آتیش پاره سه‌شنبه 24 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 07:57 ق.ظ http://miss-atishpare.blogsky.com ;

خب اولش فکردم اسم یکی از دوس پسرای اسبقمه ولی بعدش دیدم نه نیست!!! :دی
کتاباشو یادمه اجرش با اقا!!!

این صداقتت منو کشته!:دی
مرسی اومدی عزیزم!:*

سمیرا سه‌شنبه 24 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 12:05 ب.ظ http://rangarang2.blogfa.com

▒▒▒▒▒▒▒██▒▒▒▒███▒▒▒▒██
▒▒▒▒▒▒█▓▓█▒██▓▓▓██▒█▓▓█
▒▒▒▒▒█▓▒▒▓█▓▓▓▓▓▓▓█▓▒▒▓█
▒▒▒▒▒█▓▒▒▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▒▒▓█
▒▒▒▒▒▒█▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓█
▒▒▒▒▒▒▒█▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓█
▒▒▒▒▒▒▒█▓▓█▓▓▓▓▓▓█▓▓▓█
▒▒▒▒▒▒▒█▓▓██▓▓▓▓▓██▓▓█
▒▒▒▒▒▒█▓▓▓▓▒▒█▓█▒▒▓▓▓▓█
▒▒▒▒▒█▓▓▒▒▓▒▒███▒▒▓▒▒▓▓█
▒▒▒▒▒█▓▓▒▒▓▒▒▒█▒▒▒▓▒▒▓▓█
▒▒▒▒▒█▓▓▓▓▓▓▒▒▒▒▒▓▓▓▓▓▓█
▒▒▒▒▒▒█▓▓▓▓▓▓███▓▓▓▓▓▓█
▒▒▒▒▒▒▒█▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓█
▒▒▒▒▒▒█▓▓▓▓▒▒▒▒▒▒▒▓▓▓▓█
▒▒▒▒▒█▓▓▓▓▒▒▒▒▒▒▒▒▒▓▓▓▓█
▒▒▒▒█▓▓▓█▓▒▒▒▒▒▒▒▒▒▓█▓▓▓█
▒▒██▓▓▓█▓▒▒▒██▒██▒▒▒▓█▓▓▓██
▒█▓▓▓▓█▓▓▒▒█▓▓█▓▓█▒▒▓▓█▓▓▓▓█
█▓██▓▓█▓▒▒▒█▓▓▓▓▓█▒▒▒▓█▓▓██▓█
█▓▓▓▓█▓▓▒▒▒▒█▓▓▓█▒▒▒▒▓▓█▓▓▓▓█
▒█▓▓▓█▓▓▒▒▒▒▒█▓█▒▒▒▒▒▓▓█▓▓▓█
▒▒████▓▓▒▒▒▒▒▒█▒▒▒▒▒▒▓▓████
▒▒▒▒▒█▓▓▓▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▓▓▓█
▒▒▒▒▒▒█▓▓▓▒▒▒▒▒▒▒▒▒▓▓▓█
▒▒▒▒▒▒█▓▓▓▓▒▒▒▒▒▒▒▓▓▓▓█
▒▒▒▒▒▒▒█▓▓▓▓▓█▓█▓▓▓▓▓█
▒▒▒▒▒▒▒▒█▓▓▓▓▓█▓▓▓▓▓█
▒▒▒▒▒████▓▓▓▓▓█▓▓▓▓▓████
▒▒▒▒█▓▓▓▓▓▓▓▓▓█▓▓▓▓▓▓▓▓▓█
▒▒▒▒█▓▓▓▓▓▓▓▓█▒█▓▓▓▓▓▓▓▓█


رفتم تمام نظرات این پستو خوندم (قورباغه درسته)
یکاریم دیگه چه کنیم؟

مرسی عزیزم!خیلی لطف کردی...
این خرسی از تو مدیریت وبلاگ باز میشه!خیلی هم خوشکله!!مرسی:*

سمیرا سه‌شنبه 24 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 12:07 ب.ظ http://rangarang2.blogfa.com

اون تصویره چون خودش قهوه اییه اینجا خوب نشون نمیده
در ضمن حیف شد که رفت پس من برای کنکورم چه کنم؟؟؟؟

یکی از بچه ها میگفت پارسال هم کتابش بود انگار...فکر کنم الان مبتکران هنوز چاپ میکنه...
ولی باید بگردین دیگه...ببینین کدوم کتاب ها مفهومی تر هستن و بهتر جواب خواسته هاتون رو میده...
ایشالا که موفق می شین...

مریم! سه‌شنبه 24 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 12:38 ب.ظ http://1maryam.blogfa.com

سلام خانم دکتر(شما احتمالا خانمید دیگه) :دی

واااااای چه حس مشترکی بود.

منم مثل شما بودم.اولش همیشه مقدمه ها رو کامل میخوندم.

البته من رشتم ریاضی بود.یادمه که ایشون اول همه کتابا یه مقدمه داشتن.بعد خود نویسنده ها.اره دقیقا یادمه.حتی اینی که تو ادامه مطلب نوشتی....

یادش به خیر...البته بعد ها هم که شد مبتکران(یعنی با مبتکران یکی شدن) بازم از اون مقدمه های قشنگ داشتن.من حتی خیلی هاشو یادداشت میکردم.البته دقیق یادم نیست که بعد از اینکه مبتکران و اندیشه سازان یکی شد هم بازم خود دکتر میثمی مقدمه مینوشتن یا فقط خود نویسنده ها بودن.اخه مقدمه های اونا هم خیلی قشنگ بودن.با اینکه به وضوع بی ربط بودن.

بازم یادش بخیر...مرسی که منو بردی به اون دوره ها.

سلام مریم جان...بله من خانومم!!
چقدر خوب که شمام همین احساسو دارین...آره... همه ی اساتید گروه اندیشه سازان خیلی قوی و مجرب بودن و واقعا" هم کتاباشون حرف نداشت...زمان ما که از بهترین کتابهای موجود بود...
خواهش میکنم...مرسی به خاطر نظر کاملتون و حوصله ای که داشتین...!

مریم! سه‌شنبه 24 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 12:46 ب.ظ

میگم خانم دکتر

شما خیلی بامزه مینویسید ها :دی

پستای پایینی هم با اجازتون خوندیم.

شما لطف داری گلم...
چقدر خوشحالم که خوشتون اومده...ممنون!

lمیرزا چهارشنبه 25 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 05:27 ب.ظ http://minoodasht.blogsky.com

پست جدید دارم....بیا تا نابود نشدم ...به هر کسی که می تونی خط بده و بیاد و نظری عطا کنه تا نابود نشوم ...بیا و به دیگران بگو

حتما" میایم تا نظری عطا کنم میزای عزیز... تا جاویدان بمانی!

مریم! پنج‌شنبه 26 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 11:16 ق.ظ

سلام خانم دکتر

مزین نمودید وبلاگمون رو

ما نیز هم بسی خرسندی از آشنایی با شما

سلام عزیز دلم
خواهش میکنم...وظیفم بود!
ما بیشتر!!

ارمان پنج‌شنبه 26 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 08:34 ب.ظ http://takotok.persianblog.ir/

سلام
منم همیشه مقدمهای کتابای اندیشه سازان رو می خوندم!!
فرهاد میثمی کارش حرف نداشت....حیف که دیگه نیست...
الان تمامی کتابای اندیشه سازان با همون مقدمه ها توسط مبتکران چاپ میشه!

سلام
عجیب نیست دوست من!مقدمه های جالبی داشت!
امیدوارم هرجا که هستن موفق باشن!
و ممنون از اطلاعاتتون...

حامد پنج‌شنبه 26 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 11:10 ب.ظ http://himra.com

اینطور که از قرائن بر میاد شما از همون دوران کودکی کتابای درسی رو می خوردین.

ولی متاسفانه شواهد اینطور نیست!!

ربولی حسن کور جمعه 27 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 07:12 ب.ظ http://www.rezasr2.blogsky.com

عضویت در وبگذر مبارک است انشاءالله

مرسی...خیلی ممنون!
دلم خوش بود کسی اون زیر پیداش نمیکنه!!

مریم! جمعه 27 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 08:14 ب.ظ

سلام خانم دکتر

من مرتب اینجا سر میزنم شما چرا آپ نمی کنید؟

با اجازتون لینکتون رو افزودیم !:دی

سلام خانوم مهندس
الان آپ کردم!
مرسی عزیزم...منم خوشحال میشم اگه اجازه بدی بیافزایم!

مریم! شنبه 28 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 11:15 ب.ظ

چه جالب منم این بالا ۲۰امین کامنت بودم.چه تفهمی!!!

:دی

محمد پازوکی مهر دوشنبه 13 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 03:31 ب.ظ

مدینه گفتی و کردی کبابم

خوب شد نوشتی
دوباره یادم انداختی استاد ندیده ام چه چیزایی یادم داده بود و به کمک خدا راشو گرفته بودم ...
تنم میلرزه و اشکام..
ولی حیف و صد حیف که دیگر از میثمی و میثمی ها خبری نیست و باز هم بچه ها رو با تست زنی می سنجیم و تو گرداب خودساخته خود ظاهراْ حرکت می کنیم اما درجا

عهدیه دوشنبه 13 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 10:21 ب.ظ

سلام
مرسی ازمطلبیکه نوشتید_من هم ازسال سوم دبیرستان(سال84) بطور جدی با اندیشه سازان آشنا شدم_من هم مثل شما تموم اون مقدمه ها،موخره ها...رو میخوندم و ازاونجایی که رشتم هم تجربی بود،زیستامم باکتابای دکترمیثمی میخوندم که الحق باوجود اینکه کتابای درسی عوض شده بود و اون کتاباهم براساس کتابای قدیمی نوشته شده بود،بهترازتمام کتابای موجود مطالبرو تفهیم میکرد.حتی بعدازکنکور هم رفتم دنبال کتابای قدیمی تر دکترمیثمی واونایی رو که بیداکردم خریدم(!)... جیزی در لابلای اون جملات برمغز و فهیمانه بود واون جملات و مقدمه ها و حتی باسخهای تشریحی با آنجنان عشقی نوشته شده بود(به قول دکتر:عشق به جوانان باک نهاد میهنم) که من باخوندنشون مثل اینکه به حیات میرسیدم، و هنوزم که به اون معناها فکر میکنم جشم هام مملو از اشک شوق میشه.
حقیقتا خیلی حیف میشد وخیلی کمبود بزرکی در خودم احساس میکردم اکه قرار بود که با اندیشه ها ،طرز فکر و شخصیت "فرهاد میثمی" ولو از ورای" کتابای کنکور" أشنا نشم

سینا چهارشنبه 22 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 02:02 ق.ظ

salam manam az oon andishe sazani haye tahesh boodam ke albate riyazi mikhoondam va alaln mohandesi meckanick va ino madiyoone farhad meysamiyam. man adresse dr meysami, addrese daftaresh va shomare tellesho daram va injoori begam ke badaz ke umadam daneshgah oomadam donbalesh va pydash kardam va alanam bahash ertebat daram.

سیما چهارشنبه 22 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 02:05 ق.ظ

rasti yadam raft aneshooniye daftaresh:
khiyaboone 12 farvardin, khiyaboone nazari bonbaste 2wom,

سلام
ممنون...خیلی لطف کردین...هر وقت دیدینشون سلام مارو هم برسونین!

نیلوفر سه‌شنبه 28 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 05:51 ق.ظ http://niloooo2000.blogfa.com

منم بعد از سال ها امشب یاد دکتر فرهاد میثمی افتادم و وقتی اسمشو سرچ کردم به وبلاگ شما رسیدم. تنها خاطره هوبی که از اون سال دارم کتابای اندیشه سازان بود و امشب دیدم که حتی می تونم یاد چیزی از اون سال بیفتم و بگم یادش بخیر! امیدوارم بر و بچه ها یاندیشه سازان هر جا که هتسن و هر کار که می کنن موفق باشن. راستی ما فیلم های آموزشی اندیشه سازان رو هم تو کتابخونه مدرسه مون داشتیم. ویدو های دکتر فرهاد میثمی هم به همون شیرینی نوشته هاش بودن. واقعا نسل ما به هیچین خوراک های فکری احتیاج داشت...

امیر شنبه 30 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 12:54 ق.ظ

کاملا اتفاقی به وبلاگتون بر خوردم ، ازون جایی که با همه ی دوستانی که اندیشه سازانین و میثمی عزیز رو دوست دارند هم حسی بزرگی احساس می کنم ، این یکشنبه که دکتر رو دیدم تمام تلاشم رو می کنم که ازش قول یه دیدار با همه ی بچه هایی که اینجا نوشتن "دوستش دارن "رو بگیرم ، دوشنبه خبرش می دم، دوستان!

سلام
لطف میکنین و خیلی خیلی بهشون سلام مارو برسونین...راستش من چون تهران نیستم و دانشجو هم هستم فکر نکنم بتونم بیام اونجا ولی به همه ی دوستانی که اینجا کامنت گذاشتن و من میشناسمشون حتما" خبر میدم...
خیلی ممنون
و تشکر بسیار بسیار زیاد!

مرسده دوشنبه 9 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 12:24 ق.ظ

سلام
نتیجه ی تلاشتون چی شد؟تونستید قول یک دیدار را بگیرید؟ما منتظریم ها!بازم ممنون.

سلام
والا دیگه به من خبری ازشون نرسیده...ایشون لطف کردن و ایمیلشون هم گذاشتن...شاید بتونین آدرس دقیقتری ازشون بگیرین و خودتون اقدام کنین...
در هر حال اگه بازم خبری شد بهتون ایمیل میگم...

bahar پنج‌شنبه 24 دی‌ماه سال 1388 ساعت 09:40 ب.ظ

hadaghal kashki emaile dr meysamio mitonestim peyda konim man yeki az shiftegane tarze fekr dr meysamiam....

شهلا از اصفهان یکشنبه 25 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 12:27 ق.ظ

سلام ُ منم کتابهاشون را برای کنکور می خوندم هرچند آخر سر مهندس کامژیوتر شدم ُ ولی درست می گید نوشته هاش آدم می برد جایی دیگه مثله اینکه دلت می خواست علوم انسانی یا ادبیات بخونی ... نمی دونم حتماْ موفقه چون مصمم بود .. و کمی جسور و ...

جواد چهارشنبه 5 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 10:43 ق.ظ

یادش به خیر
عجب هال وهوایی افتاد توی دلم


پویان شنبه 15 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 12:04 ق.ظ

آرزومه یه بار از نزدیک ببینمش و بهش بگم اندیشه هایی که أرزوش بود هنوزم وجود دازن و گیر میان...

بهار پنج‌شنبه 9 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 03:10 ب.ظ

خانم دکتر نتونستید ایمیل دکتر میثمی ام پیدا کنید ؟؟؟

سارا شنبه 11 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 01:57 ب.ظ

سلام من امسال کنکور دارم (دعا کنید قبول شم)وقتی خسته می شم مقدمه های اندیشه رو می خونم .همه شو جمع کردم یادگاری نگه دارم. خیلی خیلی باحاله .ارزومه فقط یه بار با دکتر میثمی صحبت کنم یا بتونم ایمیل شو پیدا کنم. واقعا"ممنون به خاطر وبلاگ خوبتون

mahsa سه‌شنبه 21 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 02:17 ب.ظ http://www.memaaran86.blogfa.com

من هم هم فرهاد میثمی را عاشقانه دوست دارم و هم همه اندیشه سازانی ها را.
من اسم فرهاد میثمی رو امروز سرچ کردم و مطلب شما واسم اومد و خوندمش و یاد ان دوران پر استرسی افتادم که فقط ایشون منو از اون رها کرد و های های گریه کردم به یاد اون دوران.
درود بر شما و همه اندیشه سازانی ها!
هیچ وقت مزه ان دوران تبلیغ کتابهای اندیشه سازان از زیر زبونم بیرون نمیره.
موفق و پیروز باشین همه تون و فرها میثمی

محمد علی کوهپیما دوشنبه 7 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 12:23 ق.ظ

سلام دوست خوبم
من هم مثل تو دکتر میثمی رو دوست داشتم واونقدر اسمش رو تو نت سرچ کردم تا شمارش رو پیدا کردم و بهش زنگ زدم خیلی تحویل گرفت و آدرس میلش رو بهم داد منم بهش میل زدم اما تا حالا که دو سال گذشته هنوز بهم جواب نداده

شاهین پنج‌شنبه 31 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 12:12 ق.ظ

خیلی برام جالب بود.منم به صورت اتفاقی امروز به یاد فرهاد میثمی افتادم و باز هم اتفاقی این مطلبو پیدا کردم.من 84 کنکور دادم.پیش دانشگاهی هم مدرسه اندیشه سازان بودم!با همون کادر نویسنده هاش!یادش به خیر با فرهاد میثمی هر هفته میرفتیم فوتبال.دروازه وایمیساد و انصافا گلر خوبی بود.یادمه یه بار چون مسیرمون با هم یکی بود،منو سوار کرد که برسونه خونه.وقتی دیدم ماشینش پرایده،تعجب کردم.گفتم :دکتر چرا پراید!؟گفت: همینم زیاده.مگه من چی میخوام؟...بعدا بود که فهمیدم سر همون پیش داشنگاهی که از ما حدود دو و نیم پول گرفته بودن،باز هم ضرر کرده بود.اون سال آخرین سالی بود که اندیشه سازان وجود داشت.یادمه خیلی ناراحت بودم.......یه سال و نیم بعد،ترم سه یه رشته خوب از یه دانشگاه خوب بودم و داشتم تو عباش آباد با یکی از دوستام قدم میزدم...یه صدای سلام شنیدم،توجه نکردم،بلندتر گفت سالم! برگشتم و دیدم که فرهاد میثمیه.واقعا واسم جالب بود که منو به اسم یادش مونده بود.
امیدوارم هر جا که هست موفق باشه.هنوزم بعضی وقتها معلمای اندیشه سازان و میبینم و یاد ایم گذشته رو تازه میکنم.
ممنون به خاطر اینکه امشب منو بردی به سالهای زیبای اندیشه سازان

یوتاب شنبه 2 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 12:51 ق.ظ

سلام.قسمتی از زندگی من خیلی شبیه مال شماست چون خواهر منم وقتی برای کنکورش درس میخوند من عاشق مقدمه ی کتابهای دکتر فرهاد میثمی شدم.اگه خبر جدیدی از ایشون بدستتون رسید مارو هم بی خبر نذارین.مرسی

سیاوش دوشنبه 4 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 12:25 ب.ظ

یادش به خیر بهترین بود ....عجب مرد گلی بود واقعا با اون کارهاش نسلی تربیت کرد....

یک دوست دوشنبه 4 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 07:17 ب.ظ

بچه ها تو رو خدا اگه از این مرد بزرگ آدرسی دارید بدید تا ما هم از وجودشون بهره مند بشیم باور کنید یکی از آرزوهای قلبیم دیدن دکتر میثمی و بهره بردن از وجود ارزشمند ایشان است ......

یه دوست از دوستای دکتر میثمی جمعه 22 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 11:10 ب.ظ

من یه تلفن ازشون می دم. ولی نگید من کیم ها:
66463323

مگه ما میدونیم شما کی هستین؟!!!
آخه باید اجازه بگیرین ازشون!!!اینجوری که زشته!شاید راضی نباشند خب!!
من نمیدونم پاک کنم این شماره رو یا نه!!تلفن مستقیمه؟!!تلفن خونشون که نیست ایشالا؟!!

یک دوست جمعه 22 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 11:15 ب.ظ

mer30خیلی خوبی

یک دوست جمعه 22 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 11:19 ب.ظ

ببخشید شماره گوشیشونو ندارید آخه تو تلفن من یکی که هول میشم باها شون حرف بزنم لا اقل اگه موبایل بود آدم sms میزد بچه ها میگم یه قراری چیزی باهاشون بذاریم یه روز همگی بریم دیدنشون

خیلی خوبه!منم تا اونجا که بتونم به بچه ها اطلاع رسانی میکنم!!:)

م.بیگانه! شنبه 23 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 05:25 ب.ظ http://www.mohammadbahadori.blogfa.com/

سلام!
آقا دمت گرم! منم همین حالت مشابه شما رو داشتم!
ولی با این تفاوت که وقتی من اومدم سال اول دبیرستان اندیشه سازان بسته شد
شما پزشکی میخونی؟
من نیز!!

بهزاد چهارشنبه 10 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 12:53 ق.ظ

منم یهو امروز یادم افتاد تو گوگل سرچ کردم مثل شما

امین سه‌شنبه 23 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 01:39 ق.ظ

سلام.من از اون اندیشه سازانی هایی ام که سری تقریبا کامل کتابای اندیشه سازان رو داشتم.زیستم رو هم با این که عوض شده بود از روی کتابای قدیمی اندیشه سازان خوندم.من هم امشب اتفاقی یاد فرهاد میثمی عزیز افتادم و به اینجا رسیدم و دیدم به!همه اهل دل اینجا جمع اند.واقعا از ته قلبم برای دکتر میثمی آرزوی بهترین ها رو دارم همون طوری که ایشون ما رو به بهترین ها رسوندند.جدا خدا حق ایشون بر گردنمون رو بهمون حلال کنه.ایشالا هر جا که هست سلامت باشه.

سارا پنج‌شنبه 1 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 09:31 ق.ظ

امروز داشتم تو گوگل اسم دکترو سرچ میکردم که به شما رسیدم.یادش بخیر چقد زود دیر میشه. جای میتمی و میتمی ها خیلی خالیه.

مهرداد سه‌شنبه 6 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 04:04 ب.ظ

آقای کوهپیما نمیدونم هنوز اینورا هستی یا نه ولی احتمالا ایمیلت بهشون نرسیده وگرنه محاله جواب ندن (برای من چند بار پیش اومده که ایمیل دادم ولی نرسیده مقصد یعنی خیلی بار)دکتر میثمی رو میشناسم از محالاته جواب ندن ...

آرمان چهارشنبه 7 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 02:30 ب.ظ http://goonia.blogfa.com

سلام!
منم یه مطلب در مورد «فرهاد میثمی» و موسسه اندیشه سازان نوشته ام در وبلاگم.شاید بد نباشه یه نگاهی بهش بیندازی!
http://goonia.blogfa.com/post-49.aspx

مطلب تو را هم خوندم!
آن تکه آخر از مطلب در واقع قسمتی از نامه ای بود که فرهاد میثمی در مرداد ماه ۱۳۸۲ برای تمام شرکت کنندگان در آزمون اندیشه سازان در سرتاسر ایران فرستاد!

مهتاب سه‌شنبه 20 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 03:02 ب.ظ

سلام .تو رو خدا اگه تلفن یا ایمیلی از ایشووون پیدا کردی بزار من خیلی وقته دونباله اینم چون یه سوال خیلییییی مهم دارم که باید حتما ازش بپرسم تو رو خداااااا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد