سیبیل!!بودن یا نبودن!؟مساله این است!!

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

یه جورایی پایان نامه!!

تموم شد!!بالاخره این ترم کوفتی هم تموم شد!!امتحان آخری دقیقا تمام اجدادمو آورد جلو چشمم!البته مشکل ایندفعه از درس نخوندن من نبود استثنا"!این استاداش به کل یه جورایی جنون قدرت دارن!نامردن با تمام معانی ممکن!نمیدونم چرا هرکی به ما میرسه یاد گره های روانی باز نشدش می افته...امتحان سختی بود...روحیه موحیه هم داغون!الان که فکر میکنم میبینم یه ماه و نیمی میشه همینجوری پشت هم امتحان داریم...الان یه تابستون 2روزه داریم که من واقعا" موندم که توش چجوری تفریجاتم رو بگنجونم که توش به سفر هاواییم هم برسم!آخه نامردا حداقل ماه رمضون رو نمینداختین شهریور!هوای به این گرمی که آدم تلف میشه!خدا خودش این امتحان آخری رو به خیر بگذرونه که اگه پاس نشم تعطیلاتم 6ماهه میشه!!!بعضی از دوستام که یه ترم از ما عقب افتادن 26ام علوم پایه دارن...یکی از بچه ها یه هفته پیش بهم زنگ زده بود که قراره واحد تابستونی بگیره واسه یکی از درساش ...انگار امسال هم که واحدها رو فقط شهرکرد ارائه میده...یاد پارسال افتادم و چه عذابهایی اونجا که نکشیدم!تازه  پارسال دانشگاهشون اومده بوداز درجه 3به درجه 2!که همون ارتقا رو از دماغمون کشیدن بیرون!البته هواش خوب بود همش پتو میزاشتیم ولی... در مجموع خیلی اذیت شدم همش میترسیدم عقب بیافتم واینا!...گفتم نرو...بیخیال!بخون واسه جامع...این 2واحدو هم معرفی بگیر...میگفت نمیشه و نمیدن و باهام لجن...ولی 2سال پیش که رفته بودم یزد خیلی توپ بود!یعنی مهمون نوازی رو به جا آوردن کامل! ..کلا" امسال اولین تابستونیه که خونه هستم!اگرچه ازش تا الان هیچی نفهمیدم!همش درس و امتحان بود دیگه...

شنبه هم دوباره باید بریم کلاس ...یادگیری مهارت ها!میگن چیز سختی نیست ...تو مایه های آمپول و بخیه وتیوب گذاشتن واین چرت و پرتا!ولی همین که 2هفته از تابستون رو از 8صبح تا 2بعد از ظهر میگیره واسه اثبات مزخرف بودنش کافیه!!

این هفته پر از خبر های جنجاالی بود!این هفته که چه عرض کنم ...کلا" این دکتر محبوب از وقتی اومده یه روز رو بی سوژه نذاشته واسمون!هرچی شده واسه این شبکه های خبری شده که از در و دیوار واسشون موضوع میریزه!...من که میگم دکتر هم بوی اغتشاش میده!قول میدم  یه هفته بره اوین و حوالی به همکاریش با این مبلغان استکبار اعتراف میکنه!با اینکه بنده به شدت شکنجه و اعمال و ضمائمش رو تقبیح میکنم ولی در این یک مورد تعدی از عقاید بنده مشکلی نداره!!میدونین!این روزها مردم ایران کاملا" یکپارچه و متحد شدن!و از در و دیوار محبت و مهرورزی میباره!!به صورت زیر!!

 ۱)اونایی که محبوب رو دوست دارن! 

2)اونایی که مجبورن دوس داشته باشن! 

3)اونایی که در دوست داشتنشون موندن! 

 4)اونایی که دوست خواهند داشت وگرنه قضیه ی سقف و یقه واینا..!

 

آها!!خوب شد یادم اومد!این روزها پیوسته یه معضل عظیمی به وقوع میپیونده که موجب تشویش اذهان عمومی شده و لازم میدونم این دهکده ی جهانی رو ازش نجات بدم!!اونم اینکه ایها الناس من پسر نیستم به دین به مذهب به جون خودم که خیلی هم واسم عزیزه...!!در این یک مورد اصرار نکنین که اصلا راهی برای تغییر نداره!!

 

محبوب اصلح نژاد!

در حکایات آمده است که درزمان های قدیمی به سال 1230 قمری مردی میزیست به سان ماه شب 14!آن شیر بیشه ی عدالت! آن کوه بزرگ از اصول!آن مسافر همیشگی جاده های بی انتها!آن افتخار آفرین در سازمان م*لل!آن نخبه و فخر آدمیان!آن خوش زبان مشهور به ادب!آن نوکر بر ارباب سوار!آن کشنده ی نمودار های ناب!!آن مظلوم در پنجه ی دیوصفتان!آن اسیر از دست اغتشاشگران!آن فاتح جنگ میدان ولی*عصر!محبوب منتخب زاده شده ارواحهم فداه!!

آمده که شبی به صبح نیامده تا مردم او را در رویا هایشان  یاد نکرده...مدیری بر نگزیده تا از هر جهت صالح!و لقمه ای بر دهان نگذاشته تا مشابه آن را در دهان تمام آدمیان نهاده!میگویند کابوسی بود بر چشم تغییرات و توپولفی بود سقوط نیافتنی!...میگویند دمی داشت بسان مسیحا که لال را به حرف میاورد! آمده که با آمدنش تمام توپولوف ها فرو ریخت و قطار ها از خود بی خود شدند و ویروس ها همه منهدم و تنها یک آنفولانزای منسوب به خوکان بیماری اپیدمیک عصر بود!میگویند تا قدم بر زمین نهاد...جمعیت ایران به نصف تقلیل یافت و تورم از آمار های اقتصادی محو شد!میگویند از از عطرش گرد و غبارها نیز بی خود شدند از خود! و هسته ی اتم ها از هم شکافت!

آورده اند روزی در جمع مریدان بر پس پرده ای رفت و چون به در آمد چون زردآلو میدرخشید!!ولی از قضای روز گار زمانه ی بیداد بود و این محبوب مردمی از نژاد نوکران!را توان تحمل در مردم نبود چرا که روزی میامد و انرژی هستمی!کشف مینمود و مشت بر دهان مستکبران میزد و مردم  را به آواز فرا میخواند ولی تا مردم میرسیدن جز هسته ای از آن انرژی نمانده بود!از یک سو دم از عدالت میزد وهی مشت بر دهان استکبار ولی مردم که همه اغفال شده ی صدای گمراه کننده ی استکبار و ننه ی اسی اغتشاشگر بودند نمیدیدند! او هی مشت میزد بر دهان استکبر و هی مردم از خوشی لبریز او را مزاح میکردند و حتی جمعی از کودکان با لغب دی*کتا*تور در کوچه ها او را دنبال نمودند و بسی قلب کوچک اورا آزردند!او حتی با مخالفان هم قدری تندی نکرد و حتی یک بار به آنها گفت من به شما بسیار علاقه مندم!!آنها را در میعاد گاهی جمع آورد وغذا و فضای رایگان در اختیارشان نهاد...ولی مردم آنجا را زندان نام نهادند و غمی بر غم های او افزودند!

پیر ما به قدری مظلوم و پاک دل بود که مکاران و حیله گران و از خدا بیخبران  در جامه ی نخبگان گرد او را میگرفتندی!و هی او را حتی در انتخاب یک مدیر کارامد ناتوان کردندی!!

در انتها مردمی اغتشاشگر که نعره بر می آوردند و جامه میدریدند که (نحن لا نحکم بالظاهر!) او را بر توپولوفی سوار نمودند و میگویند آن ماشین پرنده مانند بسی در آسمان ها ره نوردید!و در آخر آتش گرفت و خاکستری شد خاکسترش بر باد رفت و باد آن را به دریا ها برد و بر دریا از خاکسترش نوشته شد راستگو! که مدارکش هم در وزارت کشور موجود است!!